راه بي پايان عشق را باهم طي كنيم

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

سری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!

راه بي پايان عشق را باهم طي كنيم...
ما را در سایت راه بي پايان عشق را باهم طي كنيم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علي نيكبختان roga بازدید : 225 تاريخ : جمعه 29 آذر 1392 ساعت: 2:50